-
نمی شود...
پنجشنبه 29 آذر 1386 21:18
چگونه میشود قـلـب داشـت، امـا نـبـخـشیـدش؟ چگونه میشود چشم داشت، اما فرو افتاده نگاه داشتش؟ چگونه میشود دســت داشــت، امـا در قــفــا پــنـهــان کــردش؟ چگونه میشود ماسه نبود، روان نبود، جاری نبود، وقتی که میشود؟ چگونه میشود جوانه نداد، شکوفه نداد، سبزه نبود، وقتی که میشود؟ چگونه میشود شبـنـم نـبـود، زلـال...
-
*love*
یکشنبه 11 آذر 1386 14:50
دارم آینه ها رو گم می کنم کم کم.... تو رو هر طرف رو می کنم می بینم... نگو از تو چشمام چیزی نمی خونی... تو که لحظه لحظه حالم رو می دونی... ا گه این بهارم بر نگردی خونه... دیگه چیزی از من یادت نمی مونه.... من و رها کن از این فکر تنهایی.... تو نرفتی نه تو هنوزم اینجایی.... دارم از فکر تو از خودم رد میشم... دارم عاشقی رو...
-
نامه ای از یک مجنون به معشوق خودش (امیدارم معنی اش را بفهمید)
جمعه 9 آذر 1386 18:17
به نام تنها وک تیمچار عشق هنگامی که این نامه را می نویسم که لَپا پِشتی در کِلوم لینگ من تا ساق توی تیل فرو رفته است. دلم اَنه برای تو تنگ شده که نگو و نپرس یادت هست که تو را لبه هفت چشمه دیدم . خنده کردم مرا تحویل نگرفتی اَنه مرا غِظ گرفت که میخواستم کَمِل کوفای شما را تَش بزنم. ای عقش من آنقدر تو را دوست داشتم که...
-
وفا
شنبه 19 آبان 1386 21:12
امشب دوباره خاطره آخرین نگاه بیدار گشته در دل ماتم فزای من آن سال ز یاد خویش برون رفته ام که باز ترسم عیان کند دل من ماجرای من در لابلای عطر دل انگیز پونه ها دیگر نمی خزد ز لب ما سرود عشق همراه موج های کف آلود آب ها دیگر نمی رود همه شب یادبود عشق رفت آن که شام گه من و تو در کنار هم زیر درخت خنده مستانه می زدیم با دست...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 آبان 1386 13:19
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 آبان 1386 13:18
بشکن ای دل که شکستن این زمان ،سزای توست بنال ای بلبل دستان که صدای ناله ، صدای توست بسوز و ببار ای چشم که جای فغان است آن ویرانه که در سینه دارم ، مهربان جفای توست خواهم که جان را تسلیم جانان نمودن این جان و این تن ، همه به فدای پای توست سوختم در فراق تو ای یار مهربان این دود که بر آسمان شد ، آشیان صفای توست نرگس های...
-
باران را دوست دارم ...
جمعه 11 آبان 1386 07:38
حتی اگر از سادگی هایم پیش ابرها بد بگوید . باران را به بی قراری دل ها تعارف کنیم گفتی بیا چتر به دست گرفتیم و راه افتادیم گفتی دیگر از صدای صاعقه نمی ترسم حالا خوب می دانم همان لحن خیس و ساده باران است این صدای مهیب ؛ که گاهی از هیاهوی ابرها خسته می شوند می آیند روی زمین تا کمی ستاره ها را تماشا کنند و اگر هم دستشان...
-
دعا
پنجشنبه 26 مهر 1386 19:16
در مسنجر قلبت عشق رو ADD کن به احساسات زیبا PM بده غم رو DELETE کن برای غرور OFF بذار و بنوس : بشکن ، آخه دنیا دو روزه ! دروغ و خیانت رو HACK کن از انسانیت COPY بگیر و SEND 2 ALL بکن و یه BACKUP هم ازش نیگر دار ! با صداقت ، وفا و معرفت ، CHAT کن از زیبا ترین خاطره ی زندگیت WEB بگیر تو PROFILE ی قلبت یه قلب تیر خورده...
-
دوستتون دارم خیلی زیاد
چهارشنبه 25 مهر 1386 15:18
OVEYOUILOVEYOUILOVEYOUILOVEYOUILOVEYOUILOVE OUILOVYOUIL ****** VEYOU ****** ILOVEYOUILO OVEYOUIL *********** L *********** OUILOVEY YOUIL *************** *************** YOUIL UILO *********************************** VE EI ************************************* IL V *************************************** O O...
-
و امّا عشق
چهارشنبه 25 مهر 1386 15:01
من می دانم ؛ می دانم روزی از کوچه دلتنگی هایم گذر خواهی کرد . من آن روز ٬ کوچه را با اشک هایم آب خواهم داد تا ؛ بوی خوش آمدن یار همه را با خبر کند ؛ و به انتظار دیرینه ی من پایان دهد . من تو را ٬ عشقت را ٬ حتی دوست نداشتن هایت را ٬ در سینه ام ٬ در خیالم و در روحم حبس خواهم کرد.
-
عشق یعنی
چهارشنبه 25 مهر 1386 14:58
عشق یعنی تا ابد آبی شدن عشق یعنی لحظه ای بارانی و لحظه ای شفاف و مهتابی شدن عشق یعنی لذت یک آرزو عشق یعنی یک بلای ماندگار عشق یعنی هدیه ای از آسمان عشق یعنی یک صفای سازگار عشق یعنی با وجود زندگی دور از آداب مردم زیستن عشق یعنی لحظه ای خندیدن و سال ها اشک ندامت ریختن عشق یعنی زنگ تکرار نگاه عشق یعنی لحظه ای زیبا شدن...